هر انسانی «ممکن الخطا» است جز پیامبر اسلام (ص)، آن حضرت، ویژگی مشترک همه‌ی آدمیان را «خطّاء» بودنشان معرفی کرده و «بهترین و موفق‌ترین اشتباه کنندگان» را آنانی اعلام کرده که ضمن اعتراض به «اشتباه انجام گرفته» در جهت رفع آثار آن گام برمی‌دارند.

اگر دقایق و ساعاتی را پای شبکه‌های ماهواره‌ای و تلویزيونی وابسته به سکولار‌ها و لیبرال‌های مصری یا اماراتی و یا سعودی بنشینی و برنامه‌های مستند و مصاحبه‌های تخصصی را که معمولاً درباره‌ی وضعیت کنونی مصر و محمد مرسی و اخوان المسلمین است را تماشا کنید به این نتیجه خواهی رسید که دکتر محمد مرسی در طول یک سال ریاست جمهوری، اشتباهات بزرگی مرتکب شده است، امری که در ‌‌‌نهایت باعث شد ژنرالCC در اقدامی نسنجیده و غافلگیرانه و سِرّی و حتی ظاهراً -نه باطناً- دور از چشم کشور‌های حامی دموکراسی، همچون آمریکا و اسرائیل و برخی دولتهای برادر، همچون عربستان و کویت و امارات، کودتایی را علیه رئیس جمهور که تا خرخره در اشتباه فرو رفته بود ترتیب دهد، تا کشور عزیز مصر برای همیشه از سایه‌ی شوم حکمرانی استبدادی و غیر دموکراتیک اخوانی‌ها، که بیش از ۸۵ سال است - از آغاز تأسیس جماعت اخوان تا کنون – بر مقدرات این مملکت مسلط شده‌اند، خلاص شود.

*یکی از اشتباهات دکتر مرسی که کودتا را باعث شد این بود که سُکانداری نیرو‌های مسلح را به شخصی واگذار کرد – بعنوان وزیر دفاع - که فاقد هر گونه امانتداری، تعهد و اخلاق انسانی و اسلامی بود.

* دیگر اشتباه محمد مرسی این بود که در طول یک سال- ببخشید ۸۵ سال- حکمرانی، برای مردم مصر، آزادی و امنیت – که در زمان حسنی مبارک و جمال عبدالناصر از آن خبری نبود – به ارمغان آورد و متأسفانه حتی یک شخص از مخالفان و بدخواهانش را زندانی نکرد.

* اشتباه بزرگ دیگر مرسی این بود که کسی را به پای محاکمه نکشید؛ حتی از بازخواست عده‌ای که آشکارا و شبانه‌روز و از طریق کانال‌های تلوزیونی، شخص او را مسخره می‌کرده و به او توهین می‌کردند، چشمپوشی کرد.

*اشتباه نابخشودنی دیگر مرسی این بود که اجازه داد در قانون اساسی جدید درحال تدوین، از اختیارات نامحدودش کاسته شود و بخش عظیمی از آن اختیارات به پارلمان منتخب و دولت واگذار شود.

*اشتباه فاحش آقای مرسی این بود که خواستار تدریجی اصلاح مؤسسات و ادارات دولتی شد و از پاکسازی فله‌ای و یک‌شبه‌ی کارمندان و دست‌اندرکاران آن نهاد‌ها که هزینه‌ی اجتماعی به‌ دنبال داشت، جلوگیری نمود.

*اشتباه عجیب و غریب دیگر محمد مرسی این بود که تمام ادارات و نهادهای دولتش را اخوانی کرد، به‌گونه‌ای که نیروهای مسلح، پلیس، رسانه‌های تلویزیونی، روزنامه‌ها، قوه‌ی قضائیه و سایر مؤسسات؛ چون توسط اخوانی‌های همفکرش اداره می‌شد، فقط از رئیس مرسی فرمانبرداری می‌کردند نه شخص دیگری و در طول حکمرانی وی از دفا‌تر مرکزی اخوان المسلمین و حزب عدالت و آزادی به نحو احسن محافظت شده و تازه بیش از ۳۰ دفتر مرکزی اخوان در شهرهای مختلف مصر ازجمله المقطم قاهره تجدید بنا و نماکاری شدند.هرچند متأسفانه در این مدت از دفا‌تر مرکزی احزاب اپوزیسیون و کلیسا‌ها بگونه‌ای شایسته محافظت و نگهداری نشد که در اثر این سهل‌انگاری‌ها بیشتر دفا‌تر و اماکن عبادی آن احزاب مدنی و قبطی‌های وطندوست سوزانده شد.

*و بالاخره اشتباه دیگر رئیس جمهور برکنار شده‌ی مصر این بود که مانند رئیس حسنی مبارک، اهل باند و باند بازی نبود بلکه شفافیت، صداقت و سادگی را چاشنی همه‌ی رفتار‌هایش کرده بود.

**همانطور که رسانه‌های معتبر داخلی و خارجی از جمله شبکه‌ی العربیه، الحدث اماراتی - سعودی و CBC، وابسته به قبطی‌های محترم امریکانشین، می‌گویند: محمد مرسی علاوه بر اشتباهات بزرگ و خیانت‌آمیزی که در این مدت مرتکب شده، مرد ناتوانی نیز بود، او از خودش اراده‌ای نداشت بلکه جهت ساده‌ترین امور کشور از رهبران جبهه‌ی نجات ملی بویژه آقایان حمدین صباحی و پرفسور البرادعی کمک می‌گرفت.

- یکی از ناتوانی‌های محمد مرسی این بود که دو تن از قدیمی‌ترین و تاریخی‌ترین رهبران و فرماندهان نیرو‌های مسلح، مشیر طنطاوی وزیر دفاع و رئیس شورای نظامی و سامی عنان رئیس ستاد ارتش را بدون کوچک‌ترین مقاومت از سوی آن دو و در یک چشم به هم زدن از کار برکنار کرد و حتی احزاب وابسته به جبهه نجات نیز در اعتراض به این کار مرسی اعتراض چندانی نکردند.

- مرسی بی‌چاره آنقدر ناتوان بود که در اندک زمانی توانست قانون اساسی مصر را که حاصل ساعت‌ها و ماه‌ها مشورت نمایندگان متخصص و منتخب مردم بود به همه‌پرسی بگذارد و تصویب نماید.

- ضعف و ناتوانی دیگر محمد مرسی این بود که پس از انحلال قانونی پارلمان در زمان زمامداری شورای نظامی، توسط دادگاه قانون اساسی که تمامی اعضای آن توسط حسنی مبارک منصوب شده‌اند، نگذاشت مجلس شورای منتخب، به عنوان تنها نهاد قانونگزاری، منحل شود.

- ناتوانی از این بیشتر که در طول یک سال علیرغم بی‌مهری‌ها و جفا‌ها و توهین‌هایی که در حق او روا داشته می‌شد، حتی یک مخالف را زندانی نکرد و از انتشار و پخش روزنامه و کانال تلویزیونی مخالف شخص خودش، جلوگیری نکرد.

- ناتوانی و زبونی از این بیشتر که از همه‌ی آن اشخاص حقیقی و حقوقی که به او، همسرش و فرزندانش اهانت و فحاشی کرده بودند چشم‌پوشی نمود و اجازه نداد حتی، باسم یوسف، شخصیت دلقکی مصر، که فقط به مسخره کردن رئیس جمهور می‌پرداخت، یک شبانه‌روزدر بازداشتگاه بماند.

- یکی از ضعف‌های درونی مرسی که یکی از عوامل مهم کودتای اخیر مصر بود این است که او همواره به این مباهات می‌کرد که از طریق انتخابات و با رأی حداکثری مردم به این سمت رسیده است، غافل از اینکه مفتی اعظم مصر، شیخ همام ازهر، کلیه‌ی رؤسا و مدیران دانشگاه‌های مصر و حتی پاپ قبطی‌ها نیز از گذشته تاکنون از طریق انتخابات برگزیده شده‌اند.

- آنقدر ضعیف و ناتوان بود که همواره و در همه‌ی سخنرانی‌ها و اظهار نظر‌ها از اهمیت انتخابات و مشارکت مردم در سرنوشت و آینده‌ی کشور، تأسیس احزاب و NGOها و شوراهای محلی سخن به میان می‌آورد.

- بی‌چاره محمد مرسی آنقدر ناتوان بود که به جای اینکه در فکر برنامه‌ها و طرح‌های جزیی و فریبنده باشد، همواره پروژه‌های عظیم و کلان اقتصادی همچون پروژه‌ی کانال سوئز را ارائه نمود و کشاورزان را به تلاش بیشتر و تولید انبوه تشویق می‌کرد.

- محمد مرسی، مرد ضعیف و ناتوان مصر، بجای اینکه کارمندان دولت را به کسب درآمدهای دیگر تشویق کند به افزایش حقوق آنان پرداخت تا فقط در اداره، خدمت کرده و از چشم دوختن به رشوه و پول‌های زیرمیزی دوری کنند.

- مرسی در ناتوانی زبانزد خاص و عام ازجمله شبکه‌های تلویزیونی محترم العربیه، التحریر، النهار و... شده بود؛ چرا که در این مدت یک سال ریاست جمهوری نه خودش به نان و نوایی رسید و نه خانواده و فرزندانش از اجاره‌نشینی رهایی یافتند.

- محمد مرسی این شخصیت کاملاً عجیب و غریب تاریخ مصرآنقدر ناتوان بود که کاخ‌های مرفه ریاست جمهوری و استراحتگاههای گردشی و سیاحتی پیرامون آن را‌‌‌ رها کرد و در آپاتمانی که اجاره کرده بود، زندگی می‌کرد.

- مرسی حقش بود که توسط ژنرال محترم سیسی! سرنگون شود؛ چرا که به جای افزایش، به کاهش حقوق و مزایای وزیرانش پرداخت و حقوق ماهانه‌ی خود را نیز به خزانه باز می‌گرداند.

- مرسی این مرد ناکام تاریخ جدید و قدیم مصر، آنقدر بی‌کفایت بود که به جای اینکه فرزندانش را در مؤسسه‌ی ریاست جمهوری به کار گیرد یکی از دخترانش در خارج مصر و در یکی از کشور‌های خلیج فارس به کار اشتغال داشت.و به ‌جای اینکه خود و خانواده‌اش ا ز امکانات و هواپیماهای دولتی ریاست جمهوری بهره ببرند، همسرش را که عازم حج عمره بود با هواپیمای مسافربری عمومی به عربستان می‌فرستد.

- محمد مرسی به جای اینکه برای خانواده‌اش، بیمارستان خصوصی راه‌اندازی و افتتاح کند، خواهرش که به سختی مریض بود در یکی از بیمارستان‌های عمومی مصر بستری و در ‌‌‌نهایت فوت می‌کند.

- آنقدر ناتوان بود که از ترس اعتراض رهبران ملی احزاب لیبرال و سکولار که همواره حامی و پشتیبان کشورند، نتوانست جز چند نفر محدود و انگشت‌شمار از اعضای حزب متبوعش (عدالت و آزادی) را در وزارتخانه‌ها و استانداری‌ها به کار بگیرد.

- ناتوانی از این بیشتر که با رانت‌خواران اقتصادی و مزدوران سیاسی که از روز اول به تخریب و سنگ‌اندازی پرداخته‌اند و کسانی که فقط جهت رسیدن به منویات پلیدشان حتی آماده بودند نه تنها با پس‌مانده‌های رژیم سابق، بلکه با شیطان همکاری کنند، برخوردی قاطع نکرد و آنان را به زندان‌های طولانی محکوم نکرد.

- اشتباه و ناتوانی رئیس معزول مصر این بود که زمانی متوجه خیانت امثال عبدالفتاح سیسی و جمعی از رهبران حزب سلفی نور شد که آب از آسیاب افتاده و دیر شده بود.

حال و روزگار او بیشتر شبیه انور سادات رئیس جمهور اسبق مصر بود، نامبرده پس از به قدرت رسیدن، آزادی‌های عمومی را گسترش داد و زندان جنگی را تخریب نمود و تشکیل احزاب را آزاد اعلام کرد، بالاخره پس از تظاهرات‌های اعتراض‌آمیز خیابانی علیه سیاست‌های او، توانست در زمانی کوتاه کشور را آرام کرده و ارتش را سر جایش بنشاند، با این وصف، مخالفانش وی را ناتوان و ضعیف می‌پنداشته و به عموم معرفی می‌کردند.

اما در عین حال جمال عبدالناصر را به عنوان قهرمان توانا و ارزشمند ملی می‌شناختند؛ زیرا او برخلاف انور سادات مخالفانش را سرکوب کرد و جمع کثیری از آنان را به اعدام محکوم کرد.

جمال عبدالناصر یک قهرمان ملی بود؛ هرچند در جنگ با اسرائیل شکست خورد، مصر را از سودان تفکیک کرد و غزه را دو دستی به صهیونیست‌ها تقدیم کرد.

او یک قهرمان بی‌نظیر و یک رئیس جمهور توانا ‌بود؛ گرچه در زمان ریاست جمهوریِ وی منطقه‌ی استراتژیک سینا به اشغال اسرائیل در آمد و هم پیمانی مصر و سوریه برای همیشه خاتمه یافت.

او را هرگز نمی‌توان ناتوان و ضعیف پنداشت؛ هرچند همزمان با ریاست جمهوری وی و در سال‌های ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ میلادی ارتش مصر در مقابل اسرائیل به زانو درآمد و به سختی شکست خورد.

او یک اسطوره‌ی ملی بود؛ زیرا او با قاطعیت و سرسختی هرچه تمام به سرکوب اسلامگراهای اخوانی پرداخت و سید قطب و عبدالقادر عوده و.. را به دار آویخت.

جمال عبدالناصر را هرگز نمی‌توان با محمد مرسی مقایسه کرد؛ زیرا مرسی آنقدر ناتوان و ضعیف بود که خودش بار‌ها می‌گفت: من به‌ عنوان رئیس جمهور مصر هیچگونه حقوق و مزایایی برای خودم قائل نیستم، بلکه من را تنها به عنوان یک خدمتگزار خود بشناسید.در حالیکه‌ جمال خان! از همه‌ی ظرفیت‌های موجود برای جلب و کسب امتیازات شخصی تلاش می‌کرد.

محمد مرسی ذاتاً انسان آرام و خجولی بود و با همه، از جمله مخالفان بی‌احترام و بی‌انصافش محترمانه، رفتار می‌کرد.

رئیس جمهور برکنار شده، در اثر اشتباهات، ناتوانی‌ها و بی‌کفایتی‌های مذکور کارش به روزی رسیده که هم‌اکنون در مکان نامعلومی توسط وزیر دفاع متعهدش نگهداری، نه زندانی، می‌شود.تازه دادستان محترم کودتا نیز اعلام کرده که به زودی محمد مرسی ناتوان و خائن، دادگاه و محاکمه خواهد شد.

با توجه به آنچه گذشت آیا کسی گمان می‌کند، جناب مرسی بتواند با اینهمه ناتوانی‌ها و ناکامی‌های خائنانه که در ۸۵ سال حکمرانی‌اش بر مصر، در حق مردم مصر روا داشته از خود و گذشته‌اش دفاعی داشته باشد؟ 

تهیه کننده و نگارنده‌ی این مقاله جهت مجازات عادلانه و شدید محمد مرسی سه پیشنهاد به مقامات قضایی مصر تقدیم می‌کند؛ تا مرسی درس عبرتی شود برای همه‌ی کسانی که مانند او اندیشیده وعمل می‌کنند.

پیشنهاد اول: برای اینکه محمد مرسی به زندان ابد و همراه با اعمال شاقه محکوم شود کافی است به جرم بزرگ و غیر قابل چشم‌پوشی وی رسیدگی شود که عبارت است از پیروز و برنده شدن وی در انتخابات ریاست جمهوری که در زمان زمامداری شورای نظامی برگزار شد.پیشنهاد می‌کنم قاضی محترم از وی بپرسد که چرا در انتخابات ریاست جمهوری برنده شده، مگر نمی‌دانسته که مطابق دموکراسی ویژه‌ی خاورمیانه و کشورهای اسلامی، احزاب بی‌نام و نشانی همچون اخوان المسلمین تنها مجاز به شرکت در انتخابات‌اند نه برنده شدن! مگراطلاع نداشته در اثر همین اشتباه خطرناک چه بلایی سر حماس فلسطین (۲۰۰۶) و جبهه‌ی نجات ملی الجزایر (۱۹۹۱) آمد؟ 

و جرم دوم او نیز در این بخش عبارت است از اینکه آقای مرسی پس از برنده شدنش در انتخابات ریاست جمهوری، علیرغم نصیحت‌های دلسوزانه از طرف دلسوزان جبهه‌ی نجات ملی بویژه محمد البرادعی، حاضر نشد پست ریاست جمهوری را به جناب آقای حمدین صباحی، مؤسس محترم حزب پرطرفدار! جریان مردمی- که هرچند رأی نیاورده بود ولی از هر جهت شایسته‌تر بود - تقدیم کرده و به نفع وی کنار رود.

پیشنهاد دوم: برای اینکه محمد مرسی به اشد مجازات حتی اعدام محکوم شود کافی است به جرم و خیانت بزرگ وی که عبارت است از فراهم کردن آزادی تمام عیار برای همه‌ی مردم بویژه مخالفان، رسیدگی شود.

اشد مجازات و اعدام برای این جرم به این دلیل است که کار مرسی - لغو حکومت نظامی و فراهم کردن آزادی برای عموم مرم و مخالفان - با مرام و آیین ژنرال حسنی مبارک، جمال عبدالناصر و عبدالفتاح سیسی سازگار نیست.

پیشنهاد سوم: مقامات دلسوز و عالی قضایی هرگز اجازه ندهند محمد مرسی در دفاع از کارنامه‌ی ننگین و غیرقابل دفاع خود به صورت علنی لب به سخن بگشاید؛ چرا که احتمال دارد با بیانات سحرآمیزش -که بدبختانه حافظ قرآن و حدیث هم می‌باشد - کسانی ساده‌لوح! را در داخل و خارج مصر تحت تأثیر قرارداده و بدینگونه کنترل و فرمان از دست ژنرال سیسی خارج شود.

در پایان جا دارد عرض کنم که اشتباهات، ناتوانی‌ها و ناکامی‌های مرسی که بر همه، عیان است باعث شد که پس از برکنار کردنش از ریاست جمهوری کسی به این کودتا – ببخشید خدمت بزرگ – و نقشه‌ی راه مبارک! اعتراض نکند و آب از آب تکان نخورد.

البته اگر عده‌ی قلیلی در میدان‌های رابعه‌ی عدویه، النهضه، رمسیس و..قریب به یک ماه است که تجمع کرده و خواستار بازگشتن محمد مرسی به قدرت‌اند باید گفت: یکم؛ چنین تجمع‌هایی صحت ندارد و گرنه تلویزیون رسمی و دولتی مصر و شبکه‌ی تلویزیونی العربیه آن را پوشش می‌داد و دوم؛ این‌ها مردم مصر نیستند بلکه همه‌ی این جمعیت انبوه -که برخی خبرگزاری‌ها تا ۳۵ میلیون نفر تخمین زده‌اند- فلسطینی‌های غزه و وابسته به حماس می‌باشند.(نکته: جمعیت استان‌های غزه، خان یونس و رفح ۱میلیون و ۵۰۰ هزار نفر است).سوم؛ این اعتراض‌کنندگانِ به نقشه‌ی راه جدید، مردم به شمار نمی‌آیند بلکه مردم واقعی از دیدگاه ژنرال فداکار و پاپ اعظم ازهر و مؤسس فهیم حزب نور، آن جمعیت ۳۰ میلیون نفری هستند که در تاریخ ۳۰ ژوئن در میدان تحریر قاهره به تظاهرات پرداختند، جمعیتی که توسط فیلمبردار کاملاً بی‌طرف و با دوربینی کاملاً دیجیتالی که از کیفیت بالا در فیلمبرداری و بزرگ‌نمایی تصاویر، برخوردار است و بالاخره با اشراف بی‌طرفانه‌ی ژنرال سیسی و از به‌ فراز آسمان و هلیکوپ‌تر فیلمبرداری شده و به سمع و نظر جهانیان بویژه راعیان دموکراسی رسید، هرچند BBC که همواره طرفدار اسلامگرایان و محمد مرسی بوده، ضمن انکار آمار یاد شده – ۳۰ میلیون نفر – مدعی شده میدان تحریر حداکثر ظرفیت ۶۰۰ هزار نفر را دارد.

نکته‌ی پایانی اینکه علیرغم همه‌ی آنچه درباره‌ی ناکامی‌های محمد مرسی گفته شد، باز کسانی هستند که به منظور دفاع و اثبات مشروعیت و قانونی بودن ریاست جمهوری محمد مرسی و کودتا پنداشتن خدمت بزرگ ژنرال سیسی، به صورت شبانه‌روز و با زبان روزه، مدت یک ماه است در بیشتر میدان‌های مصر به تظاهرات اعتراض‌آمیز پرداخته و با توسل به خشونت و یورش بر نیروهای ارتش و لباس شخصی‌های بی‌چاره، باعث شده‌اند تاکنون بیش از ۱۵۰ نفر از آنان کشته شود.

تازه کسانی که ادعای رهبریت جهان اسلام را دارند، همچون یوسف قرضاوی، رئیس اتحاد جهانی علمای مسلمان و رائد صلاح، رئیس جنبش اسلامی در سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ و حسن شافعی، مشاور عالی الازهر و شیخ محمد العریفی، دانشمند سر‌شناس و نامی عربستانی و اردوغان و عبدالله گل از رهبران ترکیه و..که از کوچک‌ترین محبوبیت و نفوذ مردمی برخوردار نیستند، با کودتا معرفی کردن تحرک دموکراتیک اخیر ژنرال سیسی، بر مشروعیت انتخاباتی مرسی اصرار می‌ورزند و از مردم مصر می‌خواهند به تظاهرات ادامه دهد.

بدعت نوظهوری که در پی سقوط مرسی در شهرهای مصر پدیدار شد، عبارت بود از تظاهرات میلیونی زنان مصری که به حمایت از مرسی به خیابان‌ها ریخته و اعتراض خود را به وضعیت کودتا اعلام می‌کردند که خوشبختانه در اثر حمله‌ای غافلگیرانه از طرف لباس شخصی‌های جان برکف و دلاور شهر المنصوره، تعداد کثیری از این زنان خشونت‌طلب به خاک و خون کشیده شدند.